وقتی صحبت از جنگ و حواشی اون میشه من یاد دو چیز می افتم.یکی فیلم ساعت ۲۵ که
آنتونی کوئین میره جبهه و بعد از اسارت وقتی برمیگرده میبینه آلمانیها به زنش تجاوز کردند و یه
پسر مو طلایی ۲ ساله هم ازشون به جا مونده.فکر میکنم ایران هم یه بار این فیلمو نشون داد.
اما  همیشه اون قسمت  از هر فیلمی که میخواد کمک کنه که یه باور غلط تغییر کنه  فیلم سانسور میشه. اینه که قیچی شده اش این میشه که آنتونی کویین از اول تا آخرش توی قطاره.
ولی سانسور نشده اش نشون میده که مرد چقدر ظریف وجود بچه نامشروعو قبول میکنه.

دوم یاد دوست خودم می افتم.یه زن ۴۲ ساله . فوق لیسانس ماماییه . اعتراف میکنم سواد علمی اش بالا نیست .اما خیلی خوب فکر میکنه .مسائلو خوب تحلیل میکنه و مهمتر از همه اینکه بی تفاوت نیست. من این خصلتو بیشتر از قوه ی ناطقه ی انسان دوست دارم ومهم میدونم. به نظر من عمده ترین تفاوت بین انسان و حیوان همین  فهمیدن تفاوته.

 دوستم زمان محاصره ی خرمشهر که یه زن جوون ۲۲-۲۳ ساله بوده با همسر و دختر ۵ ماهه اش زندگی میکرده. وقتی عراقیها میان نزدیک شهر شوهرش خونه نبوده و زن به خاطر اینکه شوهرش نگران نشه توی خونه میمونه. همسایه ها میان و اصرار میکنند که ما داریم میریم اهواز بیا بریم. میگه نه . شوهرم خبر نداره کجام.وقتی میرسند توی شهر هم باز منتظرش میمونه. وقتی میرسند پشت در هم باز منتظرش میمونه. وقتی بچه اشو ازش میگیرن و خودشو توی جیپ میندازند باز چشمش به کوچه بوده. زن ۸ سال منتظر میمونه که آزاد بشه.

اون هیچوقت بزرگ شدن بچه اشو ندید. هیچوقت راه رفتن و زبون باز کردنشو ندید. هیچوقت
نتونست تصور کنه دخترش چطور نگاه میکنه یه چه شکلیه. از شوهرش خبر نداشت. تعداد کمی از اسرای زن اسمشون توی لیست صلیب سرخ بود. بعد از ۸ سال بی سرو صدا آزادش کردند .۸ سال جنگی که با توهین و تحقیر و  احتمالا تجاوز همراه بوده.با حال زار و رنگ پریده و پیر تر از همیشه رفت سراغ شوهر و دخترش. دید که مرد مدتها پیش زنو طلاق غیابی داده و یه زن تر گل ورگل گرفته و یه پسر هم دارند و دوباره حامله است و ویار نون سنگک و لواشک داره.

مرد اعلام کرد: که اگه زن هم داشتم تو رو بر نمیگردوندم. ۸ سال  زیر دست عراقیها دستمالی شدی حالا دوباره پس بیارمت؟ بچه رو هم بهت نمیدم چون صلاحیت نگهداریشو نداری.۸ سال
اسیری روانیت کرده . تو نرمال نیستی که من بچه رو بهت بدم.  به نظر میرسه مرد سالاری به بنیاد جانبازان هم  یه سور زده باشه. چون حتی وکیلی هم که بنیاد جانبازان برای زن گرفت نتونست مرد رو راضی کنه که بچه رو به زن برگردونه.

به زن یه سهمیه ی دانشگاه دادند و زن فوق لیسانس گرفت. دوست داره ازدواج کنه اما هیچ مردی باهاش ازدواج نمیکنه چون اسیر بوده و به قول شوهر سابقش ۸ سال دستمالی شده .
ما حدود ۴ هزار و دویست تا زن اسیر داشتیم . این تعدادیه که برگشت داده شدند. کدوم یکی از
این زنها میتونند ادعا کنند که خوشبخت زندگی میکند. چند درصدشون میتونندبا جرات بگن  در یه جدل روزمره و ساده به اونها توهین همخوابگی با عربها زده نشده؟ چند نفرو سراغ دارید که مردهای زندگیشون اونا رو پذیرا شده باشند؟ اگه آزادگی افتخاره چرا برای زنان اسیر ما همیشه سر افکندگی به همراه داشته؟چرا گذشته ی خودشونو پنهان میکنند ؟چرا گوهر اهل گیلانغرب در حالیکه شوهرش توی تاپوی آرد قایم شده بود با تبر ۳  عراقی رو کشت و لطف کردند مجسمه اشو با یونولیت توی ورودی قصر شیرین گذاشتند الان معتاده و متهم به بی بند و باری اخلاقی؟

هر کشوری که جنگ داره لازمه اثرات بعد از جنگ رو پیش بینی کنه. بیشترین اسرای جنگی رو روسیه داشت اما برنامه ریزی  این کشور کاملا حساب شده بود. هر سال تجلیل از اسرا از بچه های نا مشروع اونها . از زنانی که بهشون تجاوز شده و از افتخارات کشور محسوب میشن .
چون برای کشورشون تحقیر شدند . بهشون سهمیه ی دانشگاه و زمین و پیکان دولتی ندادند بهشون احترام از دست رفته رو برگردوندند. ثابت کردند که معنی زنی که بهش تجاوز شده با فاحشه زمین تا آسمون تفاوت داره.یاد دادند که احترام به آسیب دیده های جنگی بزرگترین راهکار هر ملته و داشتنش لیاقت میخواد. تاوانی که اگه پس هم داده میشد باز هم لیاقت میخواست .
سوال اینه: آیا زمانی بیش از دو دهه برای این تغییر باور مردم فرصت کمی بوده؟

نظرات 43 + ارسال نظر
تاریخ شفاهی سه‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:43 ق.ظ http://shafahi.persianblog.com

اف لاین می خونم نوشته های قبل رو هم خوندم

کلانتر وبلاگستان سه‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:32 ق.ظ http://kalantarmahal.persianblog.com

سلام....واقعا که تلخ بود!!!

تقی سه‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:32 ق.ظ http://didan.blogspot.com

من فکر می کنم که داره کم کم تبدیل به یه عادت روزانه میشه برام که روز رو با چای تلخ شروع کنم!
دیدن زوایای پنهان از زندگی انسانها به چشمانی نیاز داره که نه تنها تاب و توان دیدن رو داشته باشند بلکه از تاثیرات آن در ذهن خودشان نهراسند. بعداز همه اینهاست که پای مقایسه بمیان میاد و اینکه تفاوت آنچه که می بینیم با روالی عادی زندگی - و فقط عادی و نه ایده ال - تا چه حد میتواند بزرگ و عمیق باشد.
در کنار همین احساسی که در شما شکل میگیره و باعث میشه که با حوصله و صبوری به چنین قضایائی در جامعه ایران نگاه کنید قلمتان نیز قابل تحسین است. زیرا با کلمات شما احساس نگاهی مستقیم به مسئله در ذهن آدمی شکل می گیرد.
یه مشکل فنی کماکان در صفحه شما برقرار هست اینکه نه رنگ نظرخواهی و نه رنگ آرشیو مشخص نیستند. اگه میشه لطف کنید و از رنگ های روشن استفاده کنید. در چنین حالتی امیدواری شما برای فردایی روشن تر با جذابیت بیشتری به چشم می آید. موفق باشید

میثاق سه‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:56 ب.ظ http://misagh.persianblog.com

سلام دوست عزیزم...یک تفاوت بسیار مهم میان انسان و حیوان، این هست که حیوان را اگر سیر کنی و نیاز جسمی اش را تأمین کنی، از نظر عاطفی و اخلاقى، خلأ و کمبودی براش باقی نمی مونه و با همون زبان بی زبانی ممنون و سپاسگزار است، ولی انسان چنین نیست... من خودم از نزدیک یک چیزایی از حرفایی که نوشته بودی را از نزدیک دیده ام ! در بحرانی ترین شایط جنگ زیر بمباران هواپیماها زندگی خودمو ادامه دادم... مادرم را یک اسوه و نمونه ایثار و مردانگی و نمونه یک زن واقعی میدونم. پدرم را هم بیشتر از یک مرد براش ارزش قایلم. .. داستان شما هم تکان دهنده بود..مطالب وبلاگتون رو اکثرش را خوندم. روش تحلیلی جالبی دارید... همونطور که از یک خبرنگار انتظار میره! موفق و پیروز و سربلند باشید... یا حق

امیر رضا سه‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:19 ب.ظ

سلام
من از خواندن وبلاگ شما بسیار لذت بردم. از آوردن حقایق و نه بنهان نمودن آنها. من درسوئد زندگی میگنم و در حال درس خواندن. اینان در ایران معروف به بی بند و باری هستند ولی به نظر من از ما مسلمان تر و انسان تر هستند. از وقتی آمده ام حتی موردی از آزار و مزاحمت از طرف آنها برای خودم و همسرم ندیدم. حتی یک مورد مزاحمت برای همسرم حتی در ساعت ۹ شب که او از کلاس می آید. تمام ادارات و موسسات باید وسایل دسترسی توسط معلولین را داشته باشند. وسایل درمان به رایگان به معلولین داده میشود و برای تمام مشکلات آنها رفت و آمد با سرویس رایگان صورت میگیرد. یک مورد که یکی از وزرا همسرش را با خود به مسافرت اداری برد و قسمتی از هزینه را از دولت گرفت باعث استعفای او شد. رشوه گیری توسط کارمندان و نیروی انتظامی تقریبا افسانه است و اگر هم مشاهده شود با اخراح و زندان همراه است...
خدا ان شا الله ما را به راه راست هدایت کند تا مسلمان واقعی باشیم و شما در نوشتن ثابت قدم و استوار.

دخترتنها سه‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:45 ب.ظ http://dokhi.blogspot.com

وای این دیگه تلخ زهر مار بود بخدا بیچاره دوستت.

جهان سه‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 03:06 ب.ظ http://davaran.persianblog.com

سلام .. خیلی باعث تاثر بود و تاثر بیشتر اینکه کاری از دست ما ساخته نیست ........... ...............................................................................................................................................................................................

نفتی سه‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:17 ب.ظ

there are so many wrong beleives that has led us to this situation and accepting the fate is on top of them.we simply accept the imposed situations and and always find an excuse for our kneeling.we are looking for other sympathy instead of fighting

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:17 ب.ظ

baz ham ghalbam tir keshid va ahi keshidam , ghatre ashki ham dar kenaresh rikhtam , va asabani shodam ke cheghadr bi faydast in aksol amalaye man o amsale man va cheghadr dastemun kutahe baraye dadane ye dasti jahate yari ...

niki

dariushagah سه‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:19 ب.ظ http://xanga.com/dariush

موفق باشی دوست عزیز.

شقایق ( بربادرفته ) سه‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:52 ب.ظ http://shaghayegh.persianblog.com

و این تنها یکی از عواقب جنگیه که سالها بدون دلیل کش داده شد ...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 09:52 ب.ظ

اینجور مردها رو باید شکنجه داد و آخر سر هم از مردانگی انداخت....آدم واقعا عصبی میشه....امان از دست این اسلامه چرند که اینقدر به مرد جماعت رو میده. در ضمن چاییش راست راستی تلخ بود.

همیره چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:06 ق.ظ http://amirsanam.blogsky.com

واااااااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییی

مهشیدی دیگر چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:18 ق.ظ

شرایط ..شرایط ....شرایط زندگی آدمها اینکه قانون چگونه ارزشهای انسانی و فقط انسانی را برای همه وهمه انسانها جدا از اینکه مرد زن ویا هیچیک از این دو باشند..چه اعتقاداتی داشته باشند ...بگو جاندار باشند و حتی اگر کمی شاخ هم داشته باشند..فراهم کرده است.آری قانون دولتهاست که میتواند بناه بدهد هر طرز تفکر و تلقی انسانی را آنرا گسترش بدهد در بین مردمی عادت بدهد و آنراجزو فرهنگ و خصلت ملتی سازد تا در سایه آن فرهنگ ٍفرهنگهای انسانی تری ببالد و رشد آن جامعه احساس شود... چقدر باید نالید و زار زد از این نسلی که در بناه اسلام و ارزشهای آن!! منقرض شد و میشود از نسلی که بالاترین گروه سنی آن را جوانانی تشکیل میدهند که به برکت حکومت اسلامی مرده ترین و نومید ترین روان را در درون خود با درد حمل میکنند از نسلی که فقر آگاهی با بسته شدن همه مرزهای بیان و اندیشه وجودشان واندیشه شان را از کشف افکار و ایده های والای انسانی از تمیز واقعیت از دروغ در سیاستهای کشورها و مشکلات و مسائل اجتماعی که همه مردم دنیا و زمین با آن مواجه اند باز داشته است...چقدر باید در اندوه این نسل کشی روزمره و خشکاندن روح آدمی در ایران و همه کشورهای فرو رفته در فقر آگاهی و دیکتاتوری گریست تا چند هزار سال ازعمر تاریخ واقعا چه باید کرد؟شما راه حل را در چه میدانید؟....دوست عزیز امیدوارم در کارت ثابت قدم و بیشرو باشی...من خوشحالم که وبلاگ تو را برای اینکه همیشه داشته باشم ضبط میکنم و باز هم برایت نظر مینویسم اما اگر میتوانستی از رنگ بهتری که چشم را اذیت نکند برای زمینه استفاده کنی خیلی بهتر میشد...قربان تو تازنده باشی.

مرتضی چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:27 ق.ظ http://raavi.blogsky.com

به ما جواب نمی دی ؟

اریو چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:26 ق.ظ http://www.boomspeed.com/aryoo/weblog

به جاهایی بردیم که قبلا بهش فکر کرده بودم ولی خوبیت نداره که در موردش حرف بزنن بعضیا!!! توی جنگ همیشه مظلومترین آسیب می بینه البته در خوشی و شادی هم همین طوره ! به هر حال گفتم اگه لینک بدم به وبلاگتون زیاد نمی شه ! خودم یه جورایی خواننده ی هر روزتونم!

مهرو چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:10 ب.ظ

با سلام مطالب خیلی جالبی مینویسید
خیلی ممنون

ساناز چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:11 ب.ظ http://khojaste.persianblog.com

من تازه امروز باهات آشنا شدم . و از این آشنایی خوشحالم . موفق باشی .

کویر چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:05 ب.ظ http://kavir55.persianblog.com

سلام...این گوشه ای از کج فرهنگی رنگ و رورفته ماست که بهش واکس دین و مذهب میزنن!...ممنون از مقاله قشنگت!...فعلا...

شیرین،شیرین،شیرین کام.با محصولات خ چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:19 ب.ظ

سلام رفیق،می دونی اون موقع که آنتونی کوئین یا همون (Johann Moritz) داشت برای آلمانیهانقش یه نژاد پاک ژرمن رو نبازی می کرد و مرتب هم ازش عکس می گرفتند و به عنوان مشخصه اون نژاد پاک!نشونش می دادند و سمبل بود،باید بیشترمتاثر میشدی تا زمانِ تجاوز به زنش!هنوزم دوران غیرت و غیرت بازی تموم نشده...هنوزم باید این رگ لامصب گردن برای یه چیزایی باد کنه،مگه نه؟...رفیق!فقط چای تلخ نیست،تریاک هم تلخه!واسه همینه بهش میگن تلخک.

دوست چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:22 ب.ظ http://davaran.persianblog.com

سلام .. تبلیغ وبلاگتان را با لینکش در وبلاگم گذاشتم در ضمن به زودی لینکتان را در جمع دوستان اضافه می کنم ... شاد باشید

ترانه مهرگان چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:58 ب.ظ http://mehrgan.persianblog.com

چه زیبا و درناک وتلخ اما افسوس که واقعیت جامعه است

بهزاد چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 08:01 ب.ظ http://behzad1358.persianblog.com

خیلی تلخ بود. خیلی... از چای تلخ هم تلخ تر... حتما لینک میدم. موفق باشی.

رهای آبی چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 08:24 ب.ظ http://rahayabi.persianblog.com

اولین باره میام و خوشحالم از اینکه مینویسید و این خفقان و سکوت را می شکنید .
پاسخی نیست به این فرهنگ مردسالار عمیق که رنگ ولعاب مذهب شدیدترش هم می کند پاسخی نیست ....

دیگر نمی توانم باور کنم که روزی عدالت را داین کشور لعنتی ببینم .
آن اسرا برای چه می خواهند ازدواج کنند . برای اینکه بعد از آنهمه رنج حال مردی دیگر مالکشان بشود تحقیرشان کند و در خانه اش ظرفشویی و کلفتی کنند ....
موفق و پایدار باشید.
خوشحال می شوم مطالب فمینستی مرا بخوانید.
رهای ابی

تاراز چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 09:39 ب.ظ http://bibiyan.persianblog.com.

درود.نوشته هاتون را خواندم.چای تان را هم نوشیدم ٬تلخ نبود٬زهر مار بود.گوارایم. پر توان باشید.

نازنین چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:29 ب.ظ http://ghoyemohager.persianblog.com

واقعا تلخ بود تلخ تلخ.

ساز دل پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:05 ق.ظ http://honey.blogsky.com

مسائل جامعه ما دیگه از تلخی گذشته واقعا تا کجا این وضعیت ادامه خواهد داشت ؟؟؟
با اجازه لینک وبلاگتون در وبلاگم قرار دادم .

سوفیا پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:33 ق.ظ http://sofeia.persianblog.com

واقعا چه سرنوشت غم انگیزی داشت این زن و این زنان اسیر..فرصت کم نبوده اما چه کاری برای تغییر باور مردم انجام شده؟برای تغییر این فرصت کم نیست اگر بخواد کاری انجام بشه..ولی واقعا تلخ بود

مهشید پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:08 ق.ظ http://zanane.blogspot.com

راستش رو بگم هر وقت می یام اینحا هوس حایی می کنم. معمولا قهوه خور هستم آخه.
عزیزم. برای یه کاری به آمار احتیاح دارم. آمار های موحود در مورد زنان. از خط فقر و زنان سربرست خانوار گرفته تا فحشا و ضرب و شتم زنان و زنان فراری. دسترسی به آمار مربوط به زنان داری ؟ می تونی کمکم کنی؟

دنیای یک ایرانی پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 03:08 ق.ظ http://www.mehdi110.blogspot.com

سلام. این خیلی چای تلخی بود. خیلی . خیلی... :(

سوسکی پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 03:25 ق.ظ http://sooski.persianblog.com

سلام... اولین باره که میام و نتونستم جلوی اشکهامو در حین خوندن یادداشتت بگیرم... واقعیت شرم آوریه...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:45 ق.ظ http://sehtar.persianblog.com

روزگار غریبی است ، نازنین !
می گویند غربت ، و تو می دانی که غربت چیست .
غربت یعنی اجبار به زیستن در میان جمعی که ترا خویشاوند خود یافته اند ، اما وقتی خودت را به همان گونه که هستی در می یابند ترا نمی پذیرند . غربت یعنی تنها ماندن در میان دوستانی که به خود نبودن تو از هر کس دشمن ترند .

محمدرضا پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:14 ق.ظ http://khakestar.blogsky.com

خیلی تلخ همراه چای یه حبه قند لازمه.
برات لینک گذاشتم.

محمد پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 09:56 ق.ظ http://simia.persianblog.com

سلام :) همیشه میکن .... خشت اول گر نهد معمار کج ...... فعلا که پس از جنگ مت همه خشت ها کج گذاشته شده ... البته امیدوارم که یک جایی بتونیم صافش کنیم این دیوار حاشا رو .... ولی باید کار فرهنگی کرد و امیدوارم که شما در کاری که شروع کردی پیروز باشید :) از لینک هم ممنونم :)

مژگان پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:01 ق.ظ http://ninijon.persianblog.com

پدر و پسر پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:21 ب.ظ http://pouian.persianblog.com

کاش اثرات جنگ فقط تخریب ساختمان و تاسیسات بود. جنگ بلای خانمان سوزی است که سال ها و نسل ها باید بار ِ ان را به دوش کشید ... کشتار ِ زنان خوزستانی را خوب به یاد دارم که بعد از آزادی از دست دشمن میهن ، به دست تعصب کور ِ مردان مثله شدند و گناهشان فقط زن بودنِ آنان بود ...
در کتابی میخواندم در کنار ِ برج ها ی دید بانی یک شهر قدیمی آثاری قیر مانند به جا م انده بود که متعلق به قرن ۸ هجری بود، مطالعات باستان شناسی و متون تاریخی نشان دادند که در آن جنگ این شهر محاصره شده بوده و به دستور حاکم ِ شرع آن شهر ، برای جلگیری از لکه دار شدن efatعفتِ عمومی شهر،قبل از تسلیم هر مردی تمامی زنان و دختران خودش را میکشد و از برج به پایین می اندازند که ناموس شهرحفظ شود...
کاش دقیقا اطلاعات آنرا کاملا به یاد داشتم تا این روش مرد سالارانه !!! را به همه یاد میدادم،،، نمی دانم چرا ما مردان هیچ وقت نمیخواهیم به زنان من همان هویت را بدهیم که لیاقتِ مقام والا ی زن است...شاید هم زنان در گرفتن حقشان کوتاهی کرده اند
شاید این هفته چیز ها یی در این باره نوشتم...

شعله پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:15 ب.ظ http://mashgh_e_shab.blogspot.com

نگاه تبزبینانه شما قابل تحسینه خیلی متاسف شدم موفق باشید....

آبادانی پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:23 ب.ظ http://abadanblog.persianblog.com

سلام. اولین باره که با وبلاگ شما آشنا میشم. واقعیات تلخی رو بیان کردین. من همه رو خوندم.کاشکی این مطالب رو میشد به جای مطالب مسخره رادیو و تلویزیون به مردم گفت. تا بدونیم چی داره به حال و روزمون میاد. من به شما لینک میدم تا شاید بتونم به این موضوع کمی کنم. پیروز باشید!

عمو رضا پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:32 ب.ظ http://amooreza.blogsky.com

عمو رضا پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:37 ب.ظ http://amooreza.blogsky.com

سلام
در این دو دهه چه کسی می خواسته باور مردم را عوض کند؟ با کدام ابزار؟
چیزی که باید در این دو دهه تغییر می‌کرد باور آنهایی است که به باور های مردم جهت می دادند
امروز اما انگار این امکان بوجود آمده تا با مردم راحت‌تر به گفتگو نشست....
موفق باشید

طاها ابراهیمی پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:37 ب.ظ http://www.mashaheer.net

سلام دوست عزیز..... شاید این قشنگ ترین و بهترین مطلبی هستش که تا به حال در وبلاگها خوندم.... من هم با نظر شما موافقم....

رضوان پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:51 ب.ظ http://meraaj.persianblog.com

مطلب تلخی بود ....... . اما با باور مردم چه میشه کرد ؟؟؟

حسام جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:20 ب.ظ

ki migh kasi hazr nist ba ein zan ezdvaj konh.........man hazram........mes 1 sadaf in morwarido dar bar giram.....
khodaya to shahed bash.........27 m shiraz

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد