در مورد یکی دو تا کامنت و ایمیل هم فکر میکنم توضیح باید بدم: در نهمین کامنتم لیلای عزیز نظر داده بودند : سلام . شما ها و افرادی مثل شما چرا فقط حرفشو می زنید و هیچ راه حلی رو نمی گید . نه پیشنهاد یک گروه برای رفع مشکلات و نه هیچ راه حل دیگه . اینا جز اینکه فقط حرف باشه و یه مدت ذهن خواننده رو به خودش مشغول کنه چیزی نیست و افرادی مثل من می خونیم و متاسف می شیم و تموم شد و حتی بعد از یه مدت یادمون می ره . ازتون خواهش می کنم با گفتن این حرفا حداقل توی نظرخواهی یه پیشنهاد یا راه حلی رو بگید . همه با هم کمک کنیم برای حلش نه فقط تاسف بخوریم . مگه این نیست که چای تلخ رو می تونیم شیرین کنیم و این شیرین کردن راه حلهای زیادی داره فقط کافیه که همت کنیم . با ارزوی ایرانی آزاد دختری از غرب ایران که باید در جواب بگم: دوست عزیزم من تلخیها رو میبینم علتها رو هم میبینم و مینویسم ولی دلیلی نداره که به جای بقیه تصمیم بگیرم. هیچوقت دوست نداشتم که نقش مصلح اجتماعی رو برای مخاطبانم بازی کنم. نظرم اینه : واقعیتو میگم و عوامل بوجود اومدنشو . ولی عکس العمل به عهده ی خودتونه. اگه دقت هم کرده باشید من در اغلب یادداشتهام یه سوالو مطرح میکنم و هر کسی میتونه به این سوال هر جوابی که دلش میخواد بده. من کلاسیک نویسی رو هیچوقت دوست نداشتم که برای هر سوژه یه پایان پیدا کنم یا تکلیف خواننده رو معلوم کنم .این وظیفه ی خودتونه.من فقط امکان تفکرو بهتون میدم.من راه حل خواستن از دیگران رو از منفعل بودن فرد میدونم. والا هر فرد قدرتمندی خودش میتونه تصمیم بگیره. در دهمین کامنتم باز در همین تاریخ شیرین عزیز نظر دادند:غرب که میگید یعنی شهرهای کردنیشین؟ ترک نشین؟ لواط.که میگید یعنی همجنس بازی؟ یا pedofil همون بچه‌بازی ؟ امیدوارم این دوتا را باهم قاطی نکرده باشید .... در ادامه شاید بهتر باشه وقتی از بخشی از ایران حرف میزنید دقیقا بگید کجا تا منی که میخوان کامنت بنوسیم بدونم شما از کجا حرف زده‌اید ... خسته نباشید !! در جواب سوال اولشون میگم که: دوست عزیز اگه شما از مرز عراق به ۴ شهر مهاباد در جنوب دریاچه ی ارومیه - نهاوند در قزوین - نورآباد ممسنی در فارس و مهران در ایلام خط مستقیمی رو به ترتیب به این چهار شهر وصل کنید در محدوده ای هستید که بهش میگن غرب ایران. شما درهرجای این منطقه باشید در غرب ایران هستید . غربی که شامل لرها - کردها- بختیاری ها و بخشی ار ترکهاست. در مورد جواب سوال دوم: شیرین عزیز: در قانون به هر گونه همجنس بازی و تجاوز مرد به مرد -مرد به بچه - چه از روی اکراه - چه از روی اجبار و چه از روی رغبت -لواط گفته میشه.اما در عموم به همجنس بازی داوطلبانه ی مرد با مرد جا افتاده. ضمنا این موضوع جزء ندیدنیهای اجتماع نیست و حتی خود دولت هم روش تاکید داره منتها جزء محرمات اجتماع هست. یعنی خود مردم نمیخوان درباره اش بحثی بشه. و این اشکال از عرف جامعه نشات میگیره. همونطور که دیدیم یه پلان کوچیک و اشاره ای دور از این موشوع در زندانها چه بازتاب منفی و گسترده ای رو از طرف خود مردم برای رسول ملاقلی پور به همراه داشت!!!
نظرات 22 + ارسال نظر
مهشید شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 03:25 ب.ظ http://zanane.blogspot.com

عزیزم . ترکیب همحنس باز ترکیب تقبیح شده ای است که عمدتا به معنی بحه بازی استفاده می شود. تعریف فارسی که برای کلمه هموسکسوال داده شده ترکیب همحنس گرا است.بدوفیلی رابطه تحمیلی - تحاوز یک بزرگسال به خردسال است. همحنسگرایی رابطه گزیده شده دو انسان بزرگسال است که یکدیگر را انتخاب کرده اند.هیح تحمیل و آزاری در آن نیست.

کویر شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:10 ب.ظ http://kavir55.persianblog.com

سلام دوست عزیز!...اول بگم...من به شما لینک دادم!...دوم اینکه به نظر من هم همجنس خواهی با لواط فرق میکنه ولی هیچکدومش برای جامعه ما قابل هضم نیست و عجیب هم نیست!...سوم اینکه شما ایمیل نداری؟!

سارا شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:22 ب.ظ http://manosara.blogspot.com

دوستان عزیز اگر یک منتقد می توانست فیلم بسارد که منتقد نمی شد! ، می شد کارگردان یا فیلمساز..هیچ

دلیلی ندارد که این دوست عزیزمان برای ما راه حلی پیدا کند ... همین قدر که این عزیز وقت گذاشته و ما را در جریان بخشی از معضلات قسمتی از ایران قرار می دهد ، سپاسگذارش باشیم .

اما در مورد راهکار ها ..من خودم هم نمی دانم ...اما شدیدا به فکرش هستم.

حامد یوسفی شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:34 ب.ظ http://roozegareman.blogspot.com

آدم که وبلاگت و میخونه حالش گرفته میشه!‌حالش از این شهر و آدماش گرفته میشه... از آدمهایی ریاکاری که... :(

افق شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:49 ب.ظ http://www.limo0o.persianblog.com

سلام. باز هم بنویس. من باز بر میگردم که حرفهات رو بخوانم...افق روشن

مژگان شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:52 ب.ظ http://ninijon.persianblog.com

اخ اگه بدونی نوشته هات چه تاثیری روی من می زاره؟!! اینا حرف دلم که متاسفانه به دلیل ضعیف بودن انشایم موفق نشدم لینک شمارا در وبلاگ حقیرم گذاشتم .ممنونم ازتون که حقایق و بازگو می کنید

پانته آ شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 09:21 ب.ظ http://ghorbatestan.blogspot.com

چند روزی کامپیوترم خراب شده بئد و نتونستم بیام اینجا. در جواب شیرین حرفهای خودت رو تایید میکنم: شما روزنامه نگاری نه سیاستمدار!

تاریخ شفاهی شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:58 ب.ظ

نظرا رو پاک می کنی ؟

لیلا شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:19 ب.ظ

سلام دوست من
اول از همه چیز من ممنونم که جواب منو دادید . من یه دختر کرد ۲۱ ساله هستم که بعضی مسایل توی جامعه واقعا عذابم میده
من هنوزم می خوام نه تنها شما بلکه هر کس این بلاگ رو می خونه دنبال راه حل باشه و این راه حل ها رو تو نظرخواهی بگن نه اینکه فقط ابراز تاسف کنند . من از شما ممنونم که مشکلات رو بیان می کنید ولی بیاید همه با کمک هم این مشکلات رو حل کنیم و این کار فقط یه اتحاد می خواد و یه حس همبستگی که دوستی و محبت حرف اول رو می زنه .
درسته یه روزنامه نگار مشکلات رو بیان می کنه ولی توی جامع الان ما همه باید سیاستمدار هم باشیم تا بتونیم مشکلات رو خودمون حل کنیم .
با ارزوی موفقیت برای همه ایرانیان
با امید به داشتن ایرانی آزاد و آباد
دختری از غرب ایران

بهرام شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:59 ب.ظ http://bahram326.persianblog.com/

سلام

از خوندن وبلاگ شما احساس تلخی پیدا میکنم
اما واقیت تلخ است مخصوصا در جامعه ما

خواهر خوبم بنویس
بنویس که ما به شناخت خود و جامعه خود نیاز داریم

من به شما لینک دادم تا انشا الله در اولین فرصت لینک ثابت هم براتون بذارم

رضا یکشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:12 ق.ظ http://www.marzban.persianblog.com

سلام.....برای اولین باره که به بلاگتون میام(با معرفی مژگان)...تلخ و دردناک ولی واقعی....وقتی در قرارگاه مهندسی خاتم مشغول به خدمت بودم در دارخوین حدود ۵۰ سرباز داشتیم از شمال غرب و من و چند تا از بچه ها ی دیگه که لیسانسه بودیم مسئول اونا بودیم و افسر نگهبان بودیم ...در اواخر خدمتم وقتی داشتم میرفتم سر درد و دل یکیشون باهام باز شد فهمیدم که خمگیشون بلا استثناء شبها تو خوابگاهشون به همدیگه مشغول بودن عده ای که ضعیف بودن نه تنها مفعول بودند بلکه حتی ظرفهای قوی تر ها رو میشستن و کارای دیگشونو میکردند حتی میگفت بعضی وقتها ۳ نفری به هم مشغول میشدند و......و تنها میتونم بگم این فقط در کشور ما نیست تو همه جای دنیا رواج داره ما فکر میکنیم کشور مذهبی داریم ، اینطور نیست در نقاط محروم بخصوص در مناطقی که نظام قبیله ای هنوز رواج داره مثل خوزستان از این دست مسائل زیاده و عادی که از دست قانون هم کاری بر نمی آد بنابر این تنها میتونم به همه توصیه کنم که مواظب خودتون و اصالتتون باشید همین..........یا حق

بیتا یکشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:22 ق.ظ http://khodemooni.persianblog.com

سلام خدا می دونه خیلی از خوندن وب لاگت خوشحالم..خوشحالم که پیداش کردم..خوشحالم که یکی باورای غلطو به جامعه نشون میده..نباید برای رفعش شما پیشنهاد کنی ما باید به عقلمون رجوع کنیم..جلوی تجاوز را نمی شه گرفت ولی جلوی خراب شدن زندگی تجاوز شده را با رفع باورهای احمقانه که بهشون افتخار می کنیم می شه گرفت

شیرین یکشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:34 ق.ظ

کامنت منو چرا پاک کردی؟ حرف بدی که نزده بودم ؟!!

دخترتنها یکشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:00 ق.ظ http://dokhi.blogspot.com

به کارتون ادامه بدین ما شت شما هستبم و دوستان داریم خوشحالم که واقعیت ها رو مبنویسین.

آریا یکشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:43 ق.ظ http://roo-rast.blogsky.com

لذت بردم . من تازه وب لاگ ساختم لطفا به من سر بزنید

تقی یکشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 03:12 ق.ظ http://didan.blogspot.com

با سلام. اونائی که فکر می کنند شما می باید راه حلی هم در کنار طرح مسائل بدین. این نکته رو در نظر نمی گیرن که دیدن خود شروع یک عمل هست. ضمناٌ تا کی میخواهیم با اولین صدای درد کشیدن مریض چاقوی جراحی رو بندازیم به جانش. من فکر میکنم که شناخت درست و عمیق معضلات - که عمدتاٌ معضلات مبتلابه در مناسبات انسانها با هم هست - خود قدم بزرگی است که بجای خود قابل تحسین است. ضمناٌ باور داشته باشیم که دیدن عمیق هر معضل و مسئله ای زمینه ساز راه حل مناسب و درست بوده و در بطن آنها میتوان راه حل را جست و یافت. درست مثل احساس گرسنگی است که خود به تو میگوید چطور باید آنرا حل کرد.
اما اگر این ذهنیت وجود داشته باشد که عدم تطابق رفتارهای جنسی انسانها با مقررات و قواعد عرفی و شرعی و یا مدنی جامعه را ابتدا میباید بمثابه یک مسئله در نظر گرفت و بعد برایش راه حل پیدا کرد. من فکر میکنم که این خطای بزرگی خواهد بود. واکنش های جنسی انسانها عموماٌ خودش را بگونه ای بروز می دهد و بعداز پایان دوره معینی از حیات فرد عملکرد جنسی اساساٌ محو می شود. اگر منظور برخورد با بیماران و آنانی است که بدون شناخت از نیازهای واقعی خود به هر دری زده و نافی حیات عادی دیگران می شود فکر می کنم که بهتره مثل هر بیماری دیگر به دکتری مراجعه بشه نه آن کسی که لحظه حادثه را دیده یا شنیده و آنرا انعکاس داده است.
بهرحال باید باور داشت که میتوان از خود شروع کرد و هررفتاری که زمینه ساز ناهنجاری در مناسبات با سایرین میشود از آن پرهیز نمود. نباید منتظر بود تا اول همسایه درست بشه و بعد همسایه ها و بعدش بگوییم که خب حالا دیگه یه جمع درست و حسابی داریم.
با پوزش از زیاده نویسی اضافه می کنم که نباید به این اشتباه نیز در غلطید که بنیانهای انحراف در بطن اندیشه و شعورمان و کل سیستم تربیتی ما نهفته است و نخواهیم که عده ای گزمه و قانون و دار و دسته هایشان با بگیر و ببند و قانون و غیره به میدان بیایند. چرا که با قانون تنها میتوان مواظب بود اما نمیتوان به درک و حل عمیق بحرانهای اجتماعی رسید.
چای تلخ عزیز با پوزش از شما. خودمانیم بد نیست گاهی اگر گلی دیدید هم برایمان تصویرش کنید. فکر می کنم دست توانائی برای تصویر کردن دارید. زندگی همینی هست که هست. میشه چگونه گی شاید در بطن همه این دردها را هم دید و تصویر کرد. مگه نه؟
شاد باشی و موفق.

اریو یکشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:31 ق.ظ http://www.boomspeed.com/aryoo/weblog

این یادداشت به نظرم دوباره ویرایش شده! قبلا فکر نکنم اینجوری بودش ! یه چیز کوچولو که نمی دونم چه جوری بگم : دستتون درد نکنه به خاطر لینک فقط اگه می شه آدرسش رو درست کنید یعنی به این صورت:
boomspeed.com/aryoo/weblog
بوم اسپید سرویس خیلی خوبیه و خیلی دوست داشتم صاحبش باشم دریغا که بیشتر از ۱ مگش بیشتر برای من نیست!
ممنون !...

شقایق ( بربادرفته ) یکشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 08:28 ق.ظ http://shaghayegh.persianblog.com

سلام . وبلاگ جالبی داری. به جرات میتونم بگم اولین جاییه که به این صراحت و تلخی مطالب بیان میشه ... چای تلخ ... حقا که نویسنده ای و دردمند ... حس درد تو تمام نوشته هات موج میزنه ... میدونی چیه دوست من؟ ما نمیتونیم راه حل پیدا کنیم ، درد جامعه ما ازین دردها فراتره ، مشکلات ما از بالا نشات میگیره ازون جایی که خداوندان زر و زور در اسکناس شمردنها غرق هستند ... به نظرت میشه کاخی ساخته بشه ولی هزاران خونه مظلوم ویران نشده باشه؟ این حرف خود حضرات عظمی است که وقتی حکومت رو به دست گرفتند میزدند ولی الان یادشون رفته ...

ازی یکشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 09:23 ق.ظ http://azy.persianblog.com

چیزی که هیچوقت روم نشد نو وبلاگم بنویسم و در محله ما اتفاق افتاد تجاوز پدری به دخترش بود که گویا چندین بار در طول یک سال اتفاق افتاده و در اخر سر با حامله شدن دختر پی به این موضوع می برند پدر محکوم به اعدام می شود و دختر فرزندی به دنیا می اورد . البته از محله ما رفتند و من نمی دونم به سر اون دختر ۱۴ ساله بیچاره و بچه ناخواسته اش و از همه بدتر مادر که نمی دونه پاره تنش رو از خودش برونه یا نه چی اومد...

گرافیک(مهسا) یکشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:48 ق.ظ http://salad.persianblog.com

با اجازتون من لینک شمارو در وبلاگم گذاشتم. به نظر من هیچ راهی نیست جز اینکه سطح فرهنگ رو بالا ببریم و این رو باید از خودمون و اطرافیانمون شروع کنیم. باید باورها رو عوض کرد و به نظر من باید هر کس از اطرافیان خودش شروع کنه..... شاد زی

بامداد سه‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:39 ق.ظ

چای تلخ عزیز .... خسته نباشی .... قلمت پاینده باد !

صفا جمعه 16 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 09:41 ب.ظ http://haputi.persianblog.com

سلام. از اونجا که لطف کردید و من رو به تنبلی محکوم فرمودید سپاسگذارم. کلی بهم بر خورد و باعث شد بچه ها رو بخوابونم و یه مطلب جدید بذارم توی وبلاگم که نظرم در مورد همین مطلب شماست. در ضمن میخوام به وبلاگت لینک برم شاید یخ وبلاگم باز بشه. اجازه میفرمایید یا رسما برسیم خدمتتون؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد