دو روزه که برای امتحان های ترم تابستونه اومدم غرب . خواستم مطلبی راجع به  خروج غیر قانونی زوار به کربلا بنویسم ولی لازم دیدم اول یه نکته رو اشاره کنم .

 

خورشید خانوم و پینکفلویدیش  با دو تن از وبلاگنویسهای خارج از ایران ازدواج کردند.

بهشون صمیمانه تبریک میگم. و آرزوی روزهایی روشن و سرشار از شادی میکنم.اما موضوعی که واقعا برای من جالب بود کامنتهای بعضی از کاربران در وبلاگهای دیگه بود.این افراد اگرچه تعدادشون کم بود ولی اثرات مخرب این نوع تفکرات خیلی مهمه.


من تعجب میکنم که چرا اینقدر با بغض وکینه در مورد ازدواج این دو نفر نظر دادند؟  اگه فکر میکنید قبلا" به موضوعی اشاره کردند که حالا خلاف اونو انجام دادند یا ایرادات دیگه ای وارده این دلیل بر انتقاد هیچکدوم از ماها نمیشه .

مگه ما نظرمونو تغییر نمیدیم؟ مگه ما خودمون به اصولی که بهشون پایبندیم بعضی وقتها شک نمیکنیم؟ این واقعا" دردآوره که ما مقابل شادی یکنفر دیگه جبهه بگیریم صرفا" به این دلیل که تصمیمش با حرف مدتها قبلش تفاوت داشته!!!

 


 

بعضی از این افراد سعی دارند که چنین روابطی رو مخدوش نشون بدن.بدون شک یکی از مزایای وبلاگ این بوده که امکان شناخت افراد و نزذیکتر کردن اونارو فراهم کرده.اگه به نوشته  های خیلی از بلاگرها توجه کنیم میتونیم ببینیم که در اغلب اونا نویسنده در حال طی کردن نوعی تکامله و این چیزیه که نوشته های اونا رو زیباتر و باورپذیرتر میکنه.کمتر وبلاگی رو میبینیم که عقایدی خشک و انعطاف ناپذیر داشته باشه.

 

 من خودم کسی هستم که برخی مواقع با تفکرات و نگرشها شون مخالف بودم ولی همیشه به شخصیت انتخابگرانه اشون احترام گذاشتم. در جامعه ی سنتی ما نه گفتن در مقابل بیشتر رسوم چدنی  از طرف دختران کار شاقیه. چرا باید شخصیتهای توانمندی که میتونند قدرتمند باشند رو با منفی بافی ها مون سرکوب کنیم؟

 

وقتی خورشید از خودش و گریه هاش مینویسه این ضعف نیست .هیچوقت ضعف نبوده. از کمی ها نوشتنه که آدمو رشد میده و بزرگ میکنه. و به نظر من شجاع اون  کسیه   که بدترینهاشو هم ببینه و بگه و  از این دیدن و گفتن نترسه.من از این خصوصیت خورشید و پینکفلویدیش خیلی خوشم میاد.و به نظر من نشون دهنده ی رشد روحیشونه. و مطمئنا" میتونند بهترینها رو به همسرانشون ارائه بدند چون خودشونو در لایه ای   از تظاهر و  لبخند ایی که از روی درموندگی و ناچاریه نمیپیچند و مطمئنا" مردهایی رو هم که انتخاب کردند صرفا" برای سکونتشون در خارج از ایران نبوده .
 
شاید یکی از وجهه های شخصیتهایی مثه خورشید و پینکفلویدیش  و خیلی از بلاگرهای دیگه این باشه که اصرار  زیادی  بر عادی بودن خودشون دارند. اگر چه خیلی راحت میشه دید که قدرت نویسندگی و شجاعتشون  در بیان کردن خیلی از مسائل  به یه فرد عادی نمیخوره.و این بی ادعایی اونا باعث شده که به قول هودر ما شاهد نسلی از نویسندگان باشیمکه به نحو بی سابقه ای به مردم اطرافشون نزذیک هستند و در نتیجه مسائلی رو مطرح میکنند که ملموستره.

 

تصور میکنم این حق طبیعیه هر فرده که از مزایای تلاشی  که میکنه استفاده کنه.

و در این مورد یکی از بهره هایی که خیلی از ماها از اون محروم هستیم شناخته شدن در ابعادی بزرگ بنام اینترنته.من نمیدونم که وبلاگ چقدر در این ازدواجهایی که تا حالا صورت گرفته و ما شنیدیم تاثیر داشته ولی اگه بوده این بهترین مجال  در جامعه ی سنتی و رسوم دست و پاگیر ما هست که برای ما فرصتهای دوست شدن-عشق ورزیدن و رابطه های جدید رو میده.همونطور که خودم از این محیط بهره بردم دوست دارم دیگران هم استفاده کنند و در فضایی به دور از تشنج  همدیگه رو دوست داشته باشیم.

 

چرا به این فکر نمیکنید که حالا یکی مثه خورشید با اون همه دغدغه و سرگردونی حالا آرامش پیدا کرده و میتونه با هویت بیشتری بنویسه. زیر سوال میبرینش که چی بشه؟چرا به خودمون اجازه میدیم به دنیای کوچیک یک نفر دیگه

با هر انتخابی که کرده و هر تصمیمی که گرفته پا تک بزنیم؟ اگه سوالی هست که براتون مبهمه بپرسین مثه مهشید . ولی چرا با کینه؟ چرا با ریزبینی و نکته سنجی؟

 

پس بهتره که به شادیهای دیگران و به انتخابهاشون حتی اگه فکر میکنیم اشتباهه

احترام بذاریم. چون حتی خیلی از ماها جرئت یه انتخاب اشتباه رو هم نداریم.