بعد از یکماه سلام . معذرت خواهی نمی کنم که ننوشتم. چون نمی خواستم بنویسم . در واقع میخواستم وبلاگ رو ببندم اما نظرم عوض شد. الان مدتیه که دارم یه خلاء بزرگ توی روابطم ایجاد می کنم. و این وقت گیر و پر فشاره. هر چند وقت یکبار این کارو میکنم.هر چند وقت یکبار تمام روابطی رو که تشخیص بدم بیهوده هستند  و بیفایده قطع می کنم. دوستیهایی رو که فقط وقتمو میگیره کنار میذارم . کارهایی رو که معمولا انجام میدادم رو از لیست برنامه هام حذف میکنم. اول میخواستم بنویسم مثلا تا دو هفته یا سه هفته مطلب جدیدی نمی نویسم . اما برای نوشتن همین مطلب هم دوست نداشتم صفحه امو ببینم. نمی خواستم  انتظار توی جمله ای یا سوالی مجبورم کنه که بگم چرا نمی نویسم. اما الان یکماهه که تقریبا همه علائقم جز کتاب رو کنار گذاشتم . کتاب رو هم لازم ندیدم وگرنه میذاشتمش کنار. الان یکماهی هست که هیچ مطلبی هم توی روزنامه نداشتم و از هفته قبل شروع کردم به نوشتن و از یکی از شغلهام استعفا دادم.  تازه فهمیدم من مدتهاست که دوست داشتن رو فراموش کردم . مجبور شدم  خیلی ها رو که بهم بدی کرده بودند ببخشم  . در یه کلام آروم شدم.
در هر حال این خلاء و بریدن تک تک وابستگی هام همچنان ادامه داره و آرامشی رو که با خودش برام آورده بسیار مطبوع و دلچسبه. کار سختی بود . اما میدیدم دیگه رشدی ندارم . به نظر من روزمره گی بدترین درد دنیاست .کنار گذاشتن بعضی از دوستیهام سخت تر بود. برای قطع یکیشون مجبور شدم از دو ماه پیش با دوستم هیچ تماسی نداشته باشم .  قرار بود من بهش زنگ بزنم و شماره امو بدم. میدونستم اگه بهش بگم  میخوام حرف نزنم قبول نمیکنه . چون چند بار این کار رو کرده بودم اینبار مجبور شدم هیچ صحبتی نکنم تا از دستم عصبانی بشه . میدونستم فقط با بد قولی کردن و ندیده گرفتنش خودش باهام قهر میکنه. در هر حال ازت معذرت میخوام. در یه کلام این کار شجاعت میخواد.

اما جراتی که از ایجاد خلاء برای فرد به وجود میاد باعث میشه به چیزی یا کسی یا رابطه ی ایده آلی که بخوای برسی. قطع وابستگی ها معنی اش اینه که بودنشون آزار دهنده است و نبودشون ترس آوره . اما هیجانی که از ایجاد خلاء بوجود میاد خیلی خوبه.  توی این یک ماه دنبال ناشر واسه کتابم بودم .  پیشنهاد بیشرمانه یکی از اونها هنوز هم  تلخه .فردا مینویسمش.