تصور می کنم لازمه که توضیح بیشتری به بعضی از خوانندگان بدم. شاید تا حالا با مشکلی شبیه ابن مشکل که برای اکثر زنان و دختران در محل کار پیش میاد مواجه نشده باشید. اما این یه واقعیته . ناامنی در محیط های کاری هست و این رو همه ی ما زنان میدونیم. این ناامنی به شخص و تیپ و قیافه ی خاصی هم مربوط نیست. خیلی از زنان و دختران نه لباس و آرایش جلف دارند نه رفتارشون زننده است اما از اکثریت که بپرسیم میبینیم با این مسئله مواجه شده  اند . این ربطی به برخورد زن نداره. تا حالا فکر کردید در برخورد با این مسائل همیشه  این رفتار زنه که مورد سوال قرار میگیره؟ این جای فکر کردن داره! نه ربطی به مذهب گریزی من داره نه ربطی به نوع رفتار من! وقنی در محیط کارم در روابطم و در سایر برخوردهای اجتماعی ام با مشکلی مواجه نشدم قطعا این ربطی به پوشش و مذهب من نداره.
این یه مسئله . نکته ی دیگه اینکه : چرا من اشکال یه زن رو به مردش نمیگم. بله من این کار رو نمیکنم چون ضرورتی نمیبینم. چون شرایط کاری و مالی ایران و اغلب کشورهای دنیا به حد کافی به ضرر زنان ما هست که من نخوام نون کسی رو آجر کنم. اون هم یه زن رو با سطح شعوری پایین. کسی که تمام هم و غمش نگهداری مردیه که قطعا زمانی ازش سو استفاده ی جنسی یا اخلاقی کرده و اونقدر در لبه هست که بتونه با تلنگری پرتش کنه بیرون.
اگه شما ندیدید من خیلی ها رو دیدم. من منشی  استخدام شده ای دیدم که بعد از ۶ ساعت از بستن قرار داد کارفرماش اونو بدون هیچ دلیلی اخراج کرده صرفا چون مراجعه کننده ی بعدی بر و روی بیشتری نسبت به اولی داشته.من اتان هم میگم : اون منشی بیشعور بود مثل اغلب منشی ها . این به زن بودنش مربوط نبود.من از بی شعوری اش ناراحت نشدم از ضعفش عصبانی شدم. از احتیاج و ضرورتی که به این کار و این مرد داشت رنجیدم. و قطعا هر مرد و زنی که هر خفتی رو قبول میکنه قطعا بر اثر اجبار و یا ضرورته. وقتی خشونتی باشه و وایسی و نگاه کنی مسلما پشت اون خشونت یه احتیاج هست.این احتیاج میتونه خودشو در قالب پول - نیار مالی و شغلی و حتی رابطه ی والدین و فرزندی هم میتونه نشون بده.اینو نه به عنوان کسی که قبول داره بلکه به عنوان اصل اثبات شده ای میگم : هر جا زد و بندی - عشوه ای - چاپلوسی ای -دروغی-حسودی ای و هر احساس رشد نایافته ای دیدید بدونید پشتش یه ضرورته . یه احتیاجه و یه نیازه. و وقتی هم این برخورها زیاد شد و جمعی شد اونوقت نیاز اجتماعی به آدم چی رو می فهمونه؟ غیر از اینکه زنها قدرت انتخاب به مراتب بسیار کمتری از مردان همپایه اشون دارند؟ آیا این مرد ستیزیه؟ اگه  هست پس من مرد ستیزم.
امامزاده بازی هم نمیکنم. من همینم با نقصهایی که همه دارند .اتفاقا این نقصهامو هم دوست دارم . اصلا هم نمیخوام کامل  باشم . از نقش مسیحایی داشتن هم حالم به هم میخوره. من از صرف مثبت بودن حوصله ام سر میره.از هیچ چیزی هم به اندازه ی اشتباه کردن لذت نمیبرم.
از هیچ چیزی هم به اندازه ی نصیحت شنیدن و نصیحت کردن متنفر نیستم. هر اشتباهی هم که میکنم نصیحتم نکنید .دوست دارم سر خودم به سنگ بخوره.
اینی هم که نوشتم یه مشکل جمعی زنان بود که منو هم شامل شد همین. قاطعانه هم میگم: مذهب هم یه اعتقاد خصوصیه که به هیچکس ربطی نداره. نظر خودمو نوشتم و عقیده امو گفتم. با دید باز هم میگم نه. دلایلش هم برای خودم محترمه. هیچ بحثی هم با کسی در این مورد ندارم. نمیخوام هم داشته باشم.