در این دو روزی که با افسردگی و سردرد همراه بود. حتی نتونستم روزنامه برم. تمام حرفها ,نگاهها و حرکات این دخترا و زنایی که اکثرشون به زحمت 22 ساله بودند جلوی چشمام بود. فکرشون یه لحظه راحتم نمیذاره. با خیلی از زنای آسیب دیده مصاحبه کرده بودم. معتادها, گداها, دخترایی که خودکشیهای ناموفق داشتندو چهره هاشون واقعا" وحشتناک شده بود حتی کسایی که از همسرشون کتک خوردند, ولی هیچکدوم به این اندازه در حقشون ظلم نشده بود. هیچکدوم تا این اندازه توی خانواده هاشون نا امنی ندیده بودند. مهمترین عوامل در فرار این دسته از زنان و دختران:1-فقر فرهنگی : ازدواجهای تحمیلی طوری که دختر حق هیچ اظهار نظری رو نداشته . این ازدواجها معمولا" با مردای مسن صورت میگیره .طوری که فاصله سنس بین زن و مرد گاهی وقتها به 74 سال میرسه. تبعیض بین دختر و پسر خانواده. در غرب ایران عرق پسر دوستی خیلی شدیدتر از همه ایرانه. و این در همه جای زندگی دختران و زنان این منطقه مشکل ساز شده. ممانعت از ازدواج دختر با فرد مرد علاقه اش. این دختران و زنان حق انتخاب همسر رو نداشتند.2 - فقر مالی:گاهی
دختر به خاطر کار خونه یا کار در مزرعه یا مزد کارگریش هیچوقت اجازه ازدواج نداره. و به خاطر این حق مسلمش مجبور به فرار شده.یا خانواده قدرت خرید اونچه که دختر می خواسته رو نداشتند و دختر برای پیدا کردن یه زندگی بهتر از خونه فرار کرده.
90 درصد این دختران و زنان سابقه زنای با محارم دارند و اغلب از اونا بچه نامشروع هم دارند. بعد مشکلات روحی روانی مثل انحرافات اخلاقی و جنسی .
مددکار سازمان بهزیستی موقع مصاحبه یه سری عوامل و چرندیات مثه دین گریزی و پایبند نبودن به اصول شرعی و رعایت حجاب و... گفت. ولی وقتی پرونده یه دختر طلبه حوزه علمیه رو نشونش دادم که در عین دیانت با برادرش رابطه نامشروع داشته در جوابم فقط بهم لبخند زد.اما مهمترین عاملش فقط فقرمالی و فرهنگیه.