این ظاهرا تلخ نیست ولی  خیلی جای فکر کردن داره:
اینجا یه  مرد تقریبا42  ساله  هست که یه زمانی با کارت بازرگانی یه مدتی ژاپن و کره کار کرده  و  بزرگترین خصیصه اش خاله زنکیشه .الان بر گشته و یه بوتیک خیلی پر و پیمون داره و نمایندگی  چند تا کارخونه ی جین هم گرفته. از این همه ژاپن و کره رفتن با اعمال شاقه یه چیزو خوب یاد گرفته بود . دون ژوان خوبی از آب در اومده بود. بواسطه ی همین هم فکر میکرد با همه ی عالم و آدم فرق داره  و زنها رو خوب میشناسه. تاکید زیادی هم  داشت که رئیس شرکت کوماتسو در ژاپن خودش بارها بهم گفته بیا دختر منو بگیر ولی من زن ایرانی میخواستم. وقتی اومد ایران بعد از اینکه همه ی زنهای شوهر دار و بیوه رو دوره کرد ازدواج کرد. دختره شمالی بود و دانشجوی زبان . اما منفعل . هر چی که شوهرش بگه همونه. زن حامله شد و واسه زایمانش رفت شهر خودشون. بعد از دو ماه که برگشتند فامیل به تناسب دعا و آرزویی که واسه باز شدن بخت این پسره داشتند  رفتند دیدنیش. خونه ی پسره یه سوئیت طبقه بالای خونه ی پدر و مادرشه. تقریبا ۲۰ نفر مهمون هم اونشب اومده بودند. و کیپ تا کیپ توی خونه نشسته بودند.

مرد که تازه پدر شده بود  ذوق زده راه میرفت و واسه اون دسته از مهمونا که غریبه تر بودند تند تند بلبلی میکرد  : آره . وقتی خواستند خانوممو سزارین کنند  رفتم پیش دکتر و گفتم آقای دکتر به پرسنلتون بگین که از شکم خانومم فیلمبرداری نکنند که من طاقت دیدن خون خانوممو ندارم. وای از وقتی که بچه دنیا اومد واستون بگم . الان نگاش نکنین که ماه شده . موقع زایمان یه کم لاغر و بیریخت بود. وقتی بچه رو دیدم زدم روی دست خودم . گفتم : چکار کردی با خودت؟ حالا میخوای جواب خانومتو چی بدی؟ بگی چی واسش ساختی؟

مردای  مسن توی اتاق جابجا شدند و یه کم اینور اونور شدند و سعی کردند موضوعو به وضع هوا و گرونی بکشونند و زنها هم بهم لبخند زدند.

مرد سینی چای رو چرخوند و نشست و دوباره جیک زد: میدونین؟ خانومم با خانواده اش شمالی صحبت میکنه . من با خانواده ام کردی صحبت میکنم . ولی منو خانومم با هم فارسی صحبت میکنیم. الان هم قرار شده خانومم با بچه انگلیسی صحبت کنه.

در تایید حرفش همسرش بچه رو که روی پاش بود تکون داد
 و گفت:ariyan, mami , sleep , sleep.
باز همه خودشونو جمع و جور کردند که نخندند. حتی یکی دو تا از بزرگای فامیل مرده با دلسوزی- انگار که مرد سرطان داره گفتند: بیچاره خوب سالها آرزوی زن و بچه داشته . این نقشه ها رو خیلی وقته کشیده.

 ولی یه ربع بعد که بچه نفخ شکم داشت و با صدایی مثه بچه گربه جیغ میزد و
زن با طاقت خاصی گفت:  . don`t worry.ah ariyan, mami,  don`t worry. 
همه صداشون دراومد.

کسانی که دیروز صبح به وبلاگ من سر زدند احتمالا بهم ریختگی صفحه و آرشیومو دیدند.بعد از اینکه یکی یکی مطالبو مجددا منتقل کردم و یاداشت جدیدمو نوشتم به صفحه که نگاه کردم
دیدم مطلب لواط منتقل نشده . مجبور شدم مجددا اونو بفرستم. بار دوم که مطلبمو فرستادم با ۴ کامنتی که بود فقط تونستم کامنت مهشید عزیزم را کپی کنم و برای بقیه ی کامنتها صفحه ی ارسال نظر نمی اومد. در هر حال اینو به خوانندگان عزیزی گفتم که سوال کرده بودند چرا کامنتها رو پاک کردی؟ که البته هیچ قصدی در کار نبوده.اتفاقا من اونقدر که کامنتهای وبلاگمو دوست دارم  شاید خود وبلاگمو دوست نداشته باشم. ولی برای جلوگیری از پاک شدنشون من کاری نمیتونستم بکنم.

در جواب شیرین عزیز که لطف کردند و دیروز کامنت گذاشته بودند و  در جریان پاک شدن نظرات
گویا درست تعبیر نکرده بودند و نوشته بودند: که چرا کامنتها رو پاک کردی؟ باید یه نکته رو ابتدا برای همه ی خوانندگانم و نه صرفا فرد به خصوصی جا بیندازم که: من انتقادو منفی میبینم.بلکه خیلی هم مثبت میبینمش. من همیشه نقد و عیب جویی رو گونه ی تغییر شکل یافته ی تعریف و تمجید میبینم.
و مسلما هیچکس از تعریف و تمجید ناراحت نمیشه. حتی در قالب یک انتقاد.

شیرین عزیز اگه فراموش نکرده باشم کامنتی داشتند با این مضمون: سلام . من هم  از اینکه مشکلاتو میگی ممنونم. قلمت پاینده.اما به لجن کشیدن جامعه ی غرب ایران اصلا کار درستی نیست. من از ۸ سالگی در شهرهای کردنشین بودم و در بزرگسالی هم در مناطق ترک نشین بودم. آدمی هم نبودم که از اجتماع دور بوده باشم یا با اجتماع سرو کار نداشته باشم. ولی  اینطوری که شما میگین لواط یه امر عادی نیست.لواط در غرب ایران هم مثل همه جای ایران به یکسانه.

عزیزم اگه جمله ای جا افتاده منو ببخش. تنها آرشیو مطمئن و موجود حافظه ام هست که من بهش کاملا اطمینان دارم.

در جواب باید بگم: دوست عزیز اگر قرار بر قومپرستی و خاک پرستی  باشه من از شما خیلی محق ترم. اگه از ۸ سالگی در این مناطق بودین من لرم. و در تمام مدت هم به جز سالی که پدرم دانشجوی تبریز بوده و سال اول دبیرستانم که شیراز بودیم همه ی زندگی ام در غرب بوده.
قوم و منطقه امو هم به احتمال قوی از شما و اون زمانی که گذشته تا ریشه بدوونید خیلی بیشتر دوست دارم. ولی این دلیل نمیشه که من عیبهای جامعه امو نبینم.  هیچوقت نخواستم تحلیلم بازیچه ی احساساتی که با دیدن محرومیتی که این مناطق دارند و در عین محرومیت سعی میکنند صداقت و یکرنگیشونو  حفظ کنند  بشه. بله غرب خوبه. من خون و گوشت و روحم از غربه اما از ارزشی که با خون و چرک و عفونت مردمم  عجین شده نمیخوام اسطوره بسازم. من هنوز هم افتخار میکنم به اون زمانی که باستانشناس آلمانی اومد و وقتی  ازش پرسیدم : چرا در آثار مادها هیچ مجسمه ای از زن نیست ؟ نگاهم کرد و گفت: خیلی دلت میخواد ببینی؟ برو خودتو توی آینه نگاه کن.  تو نمونه ی کامل صورت یک زن ماد هستی.


ولی این دلیل نمیشه که قند توی دلم آب بشه و بگم خوب چون من اصیلم پس بی عیبم. و چون لرم پس باید همیشه از شجاعتهای قومم بگم. نه!
در هیچ جا هیچ تحلیلی به قصد به لجن کشیدن نبوده. نشون دادن واقعیت تحقیر نیست . جرم هم نیست . هیچ بدیی نداره. منتها من هیچوقت نخواستم یاد یگیرم که حقیقتو فدای مصلحت کنم. این یه واقعیته: لواط در غرب بالاست و همه ی پسران و مردانی رو که نزدیک ما هستند و دوستشون داریم رو هم ممکنه شامل بشه. این باوریه که بوجود اومده . مثل هزارن باور در دنیای بیرون از غرب ایران. اگه بلوچ هم بودم از سلما مینوشتم که تو خونه ی شوهرش دندون شیریشو انداخته. اگه کرمانی بودم از فروختن دخترها به جای تریاک مینوشتم . اگه خراسانی بودم از فروختن نوزادهای افغانی به گداهای تهرانی مینوشتم. فرقی نمیکنه. فقر - فحشا- اعتیاد - لواط - آدم فروشی - قاچاق زن و کودک همه جا هست -فقط شکلش فرق میکنه و اندازه اش. پس قومپرستی رو  کنار میذارم که همه ی ایران عزیزانم هستند.

در مورد یکی دو تا کامنت و ایمیل هم فکر میکنم توضیح باید بدم: در نهمین کامنتم لیلای عزیز نظر داده بودند : سلام . شما ها و افرادی مثل شما چرا فقط حرفشو می زنید و هیچ راه حلی رو نمی گید . نه پیشنهاد یک گروه برای رفع مشکلات و نه هیچ راه حل دیگه . اینا جز اینکه فقط حرف باشه و یه مدت ذهن خواننده رو به خودش مشغول کنه چیزی نیست و افرادی مثل من می خونیم و متاسف می شیم و تموم شد و حتی بعد از یه مدت یادمون می ره . ازتون خواهش می کنم با گفتن این حرفا حداقل توی نظرخواهی یه پیشنهاد یا راه حلی رو بگید . همه با هم کمک کنیم برای حلش نه فقط تاسف بخوریم . مگه این نیست که چای تلخ رو می تونیم شیرین کنیم و این شیرین کردن راه حلهای زیادی داره فقط کافیه که همت کنیم . با ارزوی ایرانی آزاد دختری از غرب ایران که باید در جواب بگم: دوست عزیزم من تلخیها رو میبینم علتها رو هم میبینم و مینویسم ولی دلیلی نداره که به جای بقیه تصمیم بگیرم. هیچوقت دوست نداشتم که نقش مصلح اجتماعی رو برای مخاطبانم بازی کنم. نظرم اینه : واقعیتو میگم و عوامل بوجود اومدنشو . ولی عکس العمل به عهده ی خودتونه. اگه دقت هم کرده باشید من در اغلب یادداشتهام یه سوالو مطرح میکنم و هر کسی میتونه به این سوال هر جوابی که دلش میخواد بده. من کلاسیک نویسی رو هیچوقت دوست نداشتم که برای هر سوژه یه پایان پیدا کنم یا تکلیف خواننده رو معلوم کنم .این وظیفه ی خودتونه.من فقط امکان تفکرو بهتون میدم.من راه حل خواستن از دیگران رو از منفعل بودن فرد میدونم. والا هر فرد قدرتمندی خودش میتونه تصمیم بگیره. در دهمین کامنتم باز در همین تاریخ شیرین عزیز نظر دادند:غرب که میگید یعنی شهرهای کردنیشین؟ ترک نشین؟ لواط.که میگید یعنی همجنس بازی؟ یا pedofil همون بچه‌بازی ؟ امیدوارم این دوتا را باهم قاطی نکرده باشید .... در ادامه شاید بهتر باشه وقتی از بخشی از ایران حرف میزنید دقیقا بگید کجا تا منی که میخوان کامنت بنوسیم بدونم شما از کجا حرف زده‌اید ... خسته نباشید !! در جواب سوال اولشون میگم که: دوست عزیز اگه شما از مرز عراق به ۴ شهر مهاباد در جنوب دریاچه ی ارومیه - نهاوند در قزوین - نورآباد ممسنی در فارس و مهران در ایلام خط مستقیمی رو به ترتیب به این چهار شهر وصل کنید در محدوده ای هستید که بهش میگن غرب ایران. شما درهرجای این منطقه باشید در غرب ایران هستید . غربی که شامل لرها - کردها- بختیاری ها و بخشی ار ترکهاست. در مورد جواب سوال دوم: شیرین عزیز: در قانون به هر گونه همجنس بازی و تجاوز مرد به مرد -مرد به بچه - چه از روی اکراه - چه از روی اجبار و چه از روی رغبت -لواط گفته میشه.اما در عموم به همجنس بازی داوطلبانه ی مرد با مرد جا افتاده. ضمنا این موضوع جزء ندیدنیهای اجتماع نیست و حتی خود دولت هم روش تاکید داره منتها جزء محرمات اجتماع هست. یعنی خود مردم نمیخوان درباره اش بحثی بشه. و این اشکال از عرف جامعه نشات میگیره. همونطور که دیدیم یه پلان کوچیک و اشاره ای دور از این موشوع در زندانها چه بازتاب منفی و گسترده ای رو از طرف خود مردم برای رسول ملاقلی پور به همراه داشت!!!