یکی از همکلاسهای قدیم شوهرخواهرم بعد از مدتها اومد خونه اشون. شوهر خواهرم خوشش ازش نمیومد. مرد ۴۰ ساله است و با همسر ۳۲ ساله و دو بچه اش در یه پنت هوس نیم میلیاردی زندگی میکنه. فارغ التحصیل فرانسه است . یه شرکت بسیار درآمد زا داره و خانواده ای سرشناس. الی رو (اسم زنشه) خیلی دوست داره و خوب متقابلا زن هم ابراز لطف زیادی میکرد. برای بار اولی بود که همدیگر رو میدیدیم. مرد سر و زبون دار و شوخ بود و ظاهرا بدون مشکل. گلایه میکرد: هر جا میرم دروغ. ریا. حالم بهم میخوره . انسانیت نیست. اعتقادات و نوستالوژی های بر باد رفته و ......
از خواهرم پرسید: خواهرتون چند سالشونه؟
خواهرم گفت: ۲۶
-------------: شاغلند؟
////////////: خبرنگارند
 ------------: کجا کار میکنند؟
 ////////////: روزنامه ........
 ------------:به به. من خوشم میاد از خانومایی که قلم میزنند.
به من رو کرد:مطلب بعدیتون کی چاپ میشه؟ گفتم: روز .....
 زبونش کار افتاد: میدونید همه ی مصالح ..... جدید رو ما تامین کردیم؟
 گفتم: ولی ..... جدید که افتتاح نشده سقفش چکه کرد!
 ----------: خوب بله . ولی ما ماسه اشو تامین نکردیم. واسه همین بود.
دیروز تلفن زنگ زد . آقای سازنده ی کارخونه بود. با خواهرم صحبت کرد: بله . مقاله ی خواهرتونو خوندم . جالب بود. نثر شیوا و ...... .
آخرش: .... خانوم . خواهرتون دوست دختر من میشن؟
تازه فهمیدم چرا شوهر خواهرم از این آدم هیچوقت خوشش نمی اوند. اینبار نظر آقایون ضروریه. دارم یه گزارش مینویسم راجع به ارتباط نامشروع مردان متاهل با زنان. عمومیت این موضوع هر روز بیشتر میشه. این در حالیه که روند ارتباط نامشروع زنان متاهل با مردان هم داره رو به افزایش میذاره. که موضوع گزارش بعدی منه. به نظر شما علت ارتباط نامشروع مردان متاهل با زنان چیه؟ این یه مضاربه ی سراسر آسیب برای هر دو طرفه. نه فقط زن یا فقط مرد. علتهای زیادی داره. دوست دارم ببینم شما علتو چی میبینید؟ و در آخر خودم بگم.

معنی حق در جامعه ی ما چیه؟

قتل-قتل-قتل و باز هم قتل.در هفته ی گذشته ۵ قتل صورت گرفته. این قتلها نه برای پول نه برای شهرت و نه بخاطر قدرت بودند. عاملینشون اونها رو مرتکب شدند چون معتقد بودند که حق دارند اونچه رو که میخوان انجام بدند.چون حق مسلمشونه.حالا این حق مسلم چیه؟

 

1-راننده کامیونی 58 ساله که چند سالی بوده دومین زنشو هم گرفته بوده. میره که حجت رو تموم کنه و سومی رو هم بگیره. خانواده ی عروس شرط ازدواج رو رضایت دو زن قبلی مرد قرار داده بودند. مرد سراغ زن اول میاد برای خواستگاری . زن اول هر چی دم دستش میرسه به مرد پرت میکنه. مرد خونه ی زن دوم میره.زن دوم هم دعوا راه می اندازه که مرد کتکش میزنه . و اون قبول میکنه . محتاطانه میگه: باشه. اگه زن اولتو راضی کردی منم میام.زن چون میدونسته زن اول راضی نمیشه قضیه رو تموم شده میدونسته.مرد با استمرار فراوانی که این روزا از عهده ی خیلی از جوونا خارج شده دوباره بر میگرده پیش زن اول و میگه: باید برام بیایی خواستگاری.زن و مرد دوباره گلاویز میشن.مرد میره از توی ماشین تفنگ میاره . ماشه رو میکشه و رو به زن نشونه میگیره و میگه: من حق دارم که ازدواج کنم. کار بدی که نکردم.از دیوار کی بالا رفتم ؟ میای خواستگاری یه نه؟زن قبول نمیکنه. پسر20 ساله اشون که میبینیه اوضاع وخیمه. خودشو روی پدرش می اندازه . مرد تعادلشو از دست میده و به پسر شلیک میکنه.پسر میمیره. مرد وقتی میبینه که پسرو کشته هم به زن و هم به پسر 12 ساله اشون تیر اندازی میکنه.از خونه بیرون میاد که بره زن دوم و بچه هاشو هم بکشه. که هر چی پلیس ایست میده نمی ایسته و بهش تیر اندازی میکنند و میکشنش. پسر 25 ساله ی مرد که از ماجرا خبردار شده بود وقتی میرسه که کار از کار گذشته بالای سر مرد میره و به جنازه ی پدرش 4 بار شلیک میکنه.

 

2-مرد 36 ساله ای با زن شوهرداری رابطه داشته.زن مرد از ماجرا که خبردار میشه . میره که طلاق بگیره. با وساطت بزرگای فامیل و تعهد آبکی مرد دوباره برمیگرده که با مرد زندگی کنه.چند روزی خوب بوده که مرد بیموقع میگه برم بنزین بزنم 20 دقیقه ای بر میگردم. زن که بهش شک کرده بوده تعقیبش میکنه و میبینه که خونه ی همون زن شوهر دار رفته.5 ساعت بعد که برمیگرده تا از در وارد میشه زن بهش حمله ور میشه. مرد هم سفت و سخت کتکش میزنه ومیگه: حق دارم از زندگی ام لذت ببرم .پولشو دارم دوست دارم باهاش باشم به تو هم ربطی نداره. باز زن بهش هجوم میاره.مرد اینبار میره از زیر رختخوابها تفنگو در میاره و با قنداق تفنگ ضربه ی محکمی به سر زن میزنه.( مثلا خیر سرش میخواسته زنو نکشه) و از راه پشت بوم فرار میکنه. چند ساعت بعد همسایه ها با صدای جیغ و گریه ی بچه ها از ماجرا با خبر میشن. 2 روز بعد مرد رو تو خونه ی همون زن دستگیر میکنند.تیم پزشکی قانونی با گریه مغز زنو از روی فرش جمع کرده بود.

 

3- مردی از دخالتهای هر روز خانواده ی زنش به ستوه اومده بوده. زن منفعل و بازیچه ی حرف پدر ومادرش بوده. معتقد بوده:خانواده ام حق دارند نگرانم باشند. و باید از همه چیز زندگی ما خبر داشته باشند.همسایه ها هرچندوقت یکبار زن رو میدیدند که با یه چمدون آبی راهی خونه ی پدرشه.گاهی وقتها  بچه ی 2 ساله اشونو هم توی خونه میذاره و در رو روی بچه میبنده و میره.طوری که همسایه ها چند بار از روی دیوار پریده بودند و بچه رو که پشت سر مادرش گریه میکرده پیش خودشون آورده بودند و نگهداری کرده بودند تا پدرش برگرده. اینبار هم صبح وقتی زن و مرد با هم دعوا شون شد زن باز هم بچه رو گذاشت و رفت.دیشب مرد وقتی به خونه برمیگرده اینبار با عصبانیت -بچه به بغل- میره سراغ زن. به در خونه که میرسه هر چی در میرنه در رو براش باز نمیکنند. با داد و هوار و مشت و لگد و فحش هم در رو باز نمیکنند. بچه رو که بی امان گریه میکرده بر میداره وچند بار محکم به در حیاط میکوبه. بعد میبره بالای سرش و اونو محکم به زمین میزنه. بچه دو ساعت پیش مرد. مرد در بازجویی ها گفت : بچه ام بوده اختیارشو داشتم. حق کشتنشو داشتم.

 

معنی حق در جامعه ی ما اینه؟

دیروز تلفن زنگ زد. دوست دوران دبیرستانم بود. حرف و حرف و حرف و آخرش: راستی افسانه ... رو دیدم. میدونی تومور داره؟ واسه عیادت  زن دوست بابام که بیمارستان رفتیم تخت بغل خوابیده بود.
///////: افسانه کیه؟
-------: همون که توی کلاسمون بود . که شوهرش اومد تو کلاس کتکش زد.
یادم میاد. جزء سخت ترین خاطراتم بود. نخواستم هیچوقت بهش رجوع کنم.

کسی که شوهرش اومد با عربده از وسط کلاس بیرون کشیدش و  وسط جیغ و گریه ی ما سرشو بار ها و بارها به دیوار کوبید و تکرار کرد: وقتی مادرم میاد چرا کتابو جلوت میذاری درس میخونی؟ 

چقدر خشونت؟

 سومین مرگ رایج برای زنان خشونت و چهارمی زایمان سخته. یادمه  برای تهیه ی گزارش کودک آزاری که به یکی از بیمارستان های تهران رفته بودم مردی غرابه ی بزرگ آبغوره رو توی سر زنش خورد کرده بود. وقتی آوردنش زن داشت جون میداد.

عوامل بسیاری دخیلند. کتک یکی از عوامل کنترل زنها توسط مردانه. ۷۳ درصد از زنهای ایران به عناوین مختلف مورد خشونت قرار میگیرند. اول کتک بعد تجاوز بیشترین سهم رو دارند. خشونت تعریف گسترده ای داره. هر فرد یا علتی که باعث بشه شخصی اعم از زن یا مرد از نظر جسمی و روحی آزار ببینه جزء خشونته. و این شامل متلک هم  میشه. چون به حریم روانی فرد توهین میشه . 

از جمله عواملش اول : عوامل اقتصادی و مشکلات ناشی از اونه.سیستم زندگی مشترک در ایران بر پایه ی ارباب رعیتی استوار شده تا همسفره گی زن و مرد. مرد چون ضمانت مالی و تامین معیشت زن رو به عهده داره به خودش اجازه ی تملیک بر روح و جسم زن رو میده. همون اصل نفقه ی زن با مرد است  و حق طلاق با مرد  خودش یه اصل مرد سالارانه است. یعنی وقتی مرد داره خرج زنشو میده پس میتونه هر کاری انجام بده.حتی بدون کمترین ادعا زن رو از زندگی اش بیرون کنه. که این هم خودش میتونه نوعی از خشونت باشه. چون حق انتخاب و دفاع رو از زن میگیره. مرد در ایده آل ترین شرایط مهریه  ی زن را متقبل میشه و در بدترین حالتش زن رو بقدری در فشار روانی  و آزار جسمی و روحی قرار میده که زن خودش تقاضای طلاق میکنه.   اکثر زنان درآمد مستقلی ندارند و یا اگر دارند کفاف زندگی مستقل بعد از جدائیشونو نمیده. در بسیاری از موارد حقوق زنان در شرایط کاری مساوی کمتر از حقوق مردانه. این در حالیه که تورم برای هر دو جنس به یک اندازه سنگینه. درصد زیادی از زنان به خاطر ناتوانی در استقلال مالی که توان هر ریسکی رو از هر انسانی میگیره با مردی که دوستش ندارند و از ناحیه اش آزار میبینند به اجبار زندگی میکنند.چرا که رابطه ی زن و مرد در ایران اکثرا رابطه ی طفیلی گری هست تا رابطه ی بین دو همسر.
 


دوم : تربیت مردسالارانه ی زنان ماست. زن تربیت میشه در خدمت اهداف مرد.و اگه زن از رسیدن به این هدفها جلوگیری کنه سزاوار توهین و تحقیر و ضرب و شتمه. که این هم باز برمیگرده به همون اصل تربیت مردسالارانه. در یه تحقیق ازدخترانی که میخواستند ازدواج کنند پرسیدند : چرا میخواین ازدواج کنین؟ بیش از نود درصدشون گفتند: برای اینکه توی جامعه حمایت بشیم. میبینیم که حتی فلسفه ی ازدواج هم مردسالارنه هست. زن مرد رو سپری دفاعی برای خودش میدونه و با این شیوه ی فکری بزرگ میشه. و خودشو موجودی تحت حمایت مرد میدونه. و چون باور اکثر مردان ما همینه- اینه که زن تنها در جامعه ی ایران مشکلی مضاعف داره. چون تک بودنش با باور همگانی سنخیت نداره و از طرف دیگه چون  از طرف هیچ مردی حمایت نمیشه همه ی مردان اونو بدون محافظ و آسیب پذیر میبینند. اینه که زن ازدواج میکنه که زیر چتر حمایت همسرش قرار بگیره و مرد این احساس حامی بودن خودش و بی پناهی زن رو میبینه و میتونه اعمال قدرت کنه. چون قانون هم اونو همراهی میکنه. بعلاوه که اکثر خانواده های ایران  طلاق زن رو امری قبیح میشمرند. اصطلاح با لباس سفید رفتن و با کفن سفید از خونه ی بخت در اومدن هم یکی از همین عوامل کنترل زنهاست که مطیع همسرانشون باشند.


سوم: رابطه ی زناشویی که بین زن و مرد وجود داره رابطه ی بیماریه.از اغلب زنانی که برای شکایت از همسرشون اومدند تا فقط اونو چند صباحی بترسونند وقتی میپرسم : چرا جدا نمیشین؟ میگن: کجا برم؟از کجا زندگی کنم؟
بسیاری از زنان وقتی ازدواج میکنند در خانه ی پدر و برادر جایی برای برگشتن ندارند. زنان ما در موارد اندکی دیده میشه که اجازه ی یه زندگی مستقل رو داشته باشند. ویا در صورت داشتن این استقلال توان مالی تهیه ی مسکن رو ندارند. دختران ما یاد گرفتند همیشه مطیع باشند. و در مقابل شرایط بدون اینکه تلاشی برای تغییرش داشته باشند نرمش نشون بدند .  آموزش دختران ما همراه با ایثارگری بیش از حد - سکوت - کوتاه اومدن -تواضع و فروتنی بیش از اندازه-هیچی نگفتن- خدمت کردن - از حق خودشون به نفع مردان زندگیشون گذشتن و..... بوده .اصطلاح بسوز و بساز هم یکی دیگه از این عوامل کنترل و اعمال خشونته.

 
چهارم: موارد حقوقی جدائی زوجین اکثرا به ضرر زنه. هر کدوم از ما لااقل یکبار در زندگیمون شاهد یه زندگی بی هرج و مرج زن و مردی بودیم که زن به خاطر بچه یا بچه ها به ادامه ی این زندگی مجبور شده.
قانون میگه : بچه مال پدر و در صورت فوت پدر مال جده ی پدری و عمو و خلاصه هر کسی  و سرانجام مادره. در بسیاری از موارد مرد شرط جدایی رو گرفتن بچه میدونه. و زن هم مجبوره بمونه . چون یکی: ندیدن بچه براش سخته . دوم :  زن وقتی میبینه خودش هم مشکل مالی داره چه برسه به اداره ی یه بچه و اغلب جایی برای رفتن نداره خودشو مجبور میکنه بمونه.

پنجم: کنترل اجتماعی ای که برای زنان مطلقه صورت میگیره زیاده. اذهان عمومی با زنی که جدا بشه و بچه رو نبینه و یا سرپرستیشو قبول نکنه به عنوان مادری که لاقید و بی هویته و نمیشه روی احساساتش حساب کرد برخورد میکنند. و این در ساختار زندگی و آینده ی زن نقش موثری داره.گاه معتقدند که اگر جدا بشیم حتی فرزندانمون هم زندگی موفقی نخواهند داشت. خصوصا اینکه مادر دختری جدا شده باشه در انتخاب دختر همیشه تردید هست.در حالیکه تک زندگی کردن بچه با یک والد در محیطی آرام بچه رو بسیار سالمتر از دیدن هر روزه ی خشونت و جارو جنجال در یک زندگی بند زده و از درون پوسیده بار میاره. این معامله ی سکوت و خشونت سالها ادامه داره .درصد زیادی از زنان مسن ما که بخاطر فرزنداشون زندگی مشترک رو با همه ی خطرات و خشونتهای آن تحمل کرده اند بر این عقیده هستند که حالا که بچه ها ازدواج کردند و عروس و داماد دارم نمیخوام  بچه هام جلوی زن و شوهرشون سرشکسته بشن.
این روند از خودگذشتگی افراطی و همه رو به خود ترجیح دادن باز هم ادامه پیدا میکنه تا مرگ یکی از طرفین.